ارغوانارغوان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

ارغوان آرام جان

برای دخترمان

ارغوانم،بابا مهدی  الان آزمایشت رو گرفته برده دکترت.اونم گفته یه کوچولو عفونت هم داری،که ایشالاه داروهات و بخوری زودی خوب میشی. مامان قوبونت بشه عزیزم.قلب مامان و بابا فقط به خاطر تو میتپد ...
19 آذر 1391

ارغوان و تب سنجاقکی

شنبه 18آذر دخترکم رو بردیم دکتر براک.آقای دکتر تا ما رو دید جا خورد.بهش گفتیم که از پنجشنبه تب کردی و بردیمت بیمارستان و آزمایش ادرار و............. نمینویسم چون یادآوریش هم ناراحت کننده هستش. دکتر معاینت کرد و گفت تب سنجاقکی  بوده.و گفت خدا رحم کرده که تبت رو کنترل کردیم وخوب پایین آوردیم.دکتر گفت 3 تا 4 روز از تو مواظبت 24ساعته بکنیم تا خدای نکرده تبت بالا نره. ارغوانم از شانس ما بابا مهدی هم شنبه و یکشنبه از 7 صبح که اداره هستش بعد از ظهرم تا 8شب کلاس داره.میخواست مرخصی بگیره اما خدا رو شکر حالت کمی بهتر شده.گل من بهونه گیر شدی و وقتی میخوایم شربتت رو بدم نمیخوری و مجبور میشیم کل دکور خونه رو بدیم تا سرگرم بشی و ...
19 آذر 1391

نوشته های مامان

    ارغوانم هر روز که میگذرد و تو بزرگ وبزرگ تر می شوی.شیرین کاری هایت زیادتر میشه. تا کسی میگوید دس دسی کن،شروع میکنی به دست زدن. ماهکم یه کوچولو  تنبل هستی آخه هر کاری میکنم چهار دست و پا حرکت کنی انگار نه انگار،تازه وقتی هم که میشینی سرت رو میچسبونی به انگشتهای پاهات و میمکی. 2تا مرواریدی سفیدت هم عین کاتر عمل میکنند و هر چی گیر میاری گاز میگیری هر روز که از با تو بودن میگذرد بیشتر عاشقت میشویم   بهترین ها را برایت آرزومندیم     ...
9 آذر 1391
1